سه هزار سال پیش از میلاد زمانی که سوگلی امپراطور لی – تز در چین زیر درخت توت در باغش قدم میزد پیله سفیدی را روی برگهای درخت دید و آن را برداشت با آن بازی کرد و بعد پیله را تصادفی در فنجان چایش انداخت و یکباره متوجه شد که میتواند یک تار بلند سفید را از درون آن پیله بیرون بکشد. از این زمان پرورش کرم ابریشم شروع و این بانو به بانوی کرم ابریشم معروف شد. چینیها از این پس با آزمونهایی صبورانه و با ظرافت و دانش توانستند الیافی تولید کنند نرم، به درازی هشتصد متر! از این پس آنها فنون پرورش و بعد بافتن ابریشم را از چشم جهان آن روزگار پنهان نگه داشتند و تا مدتها خود در این فنون یکه تاز بودند. اما این آغازگاه؛ تاریخی را آفرید که تا همین امروز زنده و پویاست.
***
جاده ابریشم، به عنوان یکی از پیچیدهترین شبکههای تجاری دوران باستان و قرون میانه، بدون بهرهگیری از شتر امکان حیات نمییافت. این مسیر که از شرق چین تا غرب ایران، آسیای میانه و در نهایت اروپا امتداد داشت، از مناطق خشک، بیابانی و کوهستانی عبور میکرد. در هزاره سوم و دوم پیش از میلاد چین، هند و سرزمینهای آسیای غربی با شیوه یکجانشینی زندگی می کردند و با اقوام چادرنشین آسیای مرکزی تفاوتهایی عمده داشتند. اما همین مردم کوچ نشین و شبان در قصه جاده ابریشم و در تاریخ تمدن بشری نقش ویژه خود را داشتند. آنچه برای صدور ابریشم مهم بود اهلی کردن شتران بود تا راه طولانی دنیای شرق به غرب پیموده شود و ابریشم به دست هواخواهانش برسد. گرچه در این مسیر کالاهای دیگر نیز جابهجا می شد و به همراه کالاها فرهنگها نیز انتقال پیدا کرد اما مهمترین کالا همان ابریشم بود که نام جاده نیز برآمده از آن است.
اما شتر که در وهله اول حیوان بیخاصیتی به نظر می رسید، پس از مدتی توانایی اش برای مسافرتهای طولانی در صحراهای خشک شناخته شد. این حیوان می توانست روزها بدون آب راه برود و خوراک کمی را مصرف کند و تنها همان خارهای صحرا را بجود. در واقع شتر با مصرف ذخایر چربی کوهانش تاب تحمل روزهایی طولانی را بدون هیچ تغذیه ای داشت. دو نوع شتر به خاطر نوع کوهانهایش شناخته شده بود. یک نوع شتر عربی که یک کوهان دارد و شتر بلخی که دو کوهانه است. رام شدن شتران به لحاظ زمانی بر ما پوشیده است. اما شاید ابتدا شتر بلخی است که رام شده و از اطرف بلخ یا فلات ایران آورده شده است. این نوع شتر برای راهپیمایی در شنزارها و ریگزارهای آسیای میانه و تغییرات شدید دما در این منطقه بسیار مناسب بوده است. اما شتر عربی کوتاه تر و قوی تر از شتر بلخی است . یک پوشش طبیعی زمستانی دارد که در بهار آن را از دست می دهد. ظاهراً شتر عربی در ۱۸۰۰ سال پیش رام شده و به لحاظ بدنی از شتر بلخی برای پیمودن راههای آسیای غربی و آفریقای شمالی مناسبتر است. این شتران هر یک نیمی از راه ابریشم را می پیمودند. در راههای صحرایی که توفانهای شن برمی خیزد این شتران بسیار به کار می آمدند. پلکهای دولایه و بستن سوراخهای بینی در برابر گرد و غبار و داشتن پرده هایی مویین روی لاله های گوشها آنها را در برابر مخاطرات طبیعی محافظت می کرد. اما شگفت ترین توانایی شتر این است که این حیوان می تواند کمترین عطر و بوی سبزینه را در باد حس کند و از این رو در میان صحراهای سوزان جان خود و کاروانیان تشنه را نجات بخشد. بنا به نوشته کوئوپو نویسنده چینی سده سوم میلادی: «شتر یک حیوان اهلی غیرمعمول است این حیوان زینی از گوشت بر پشت دارد، با چالاکی از سرزمینهای شنی می گذرد در خطرناک ترین جاها شایستگی خود را به اثبات می رساند ادراکی غیبی از چشمه ها و منابع آب دارد و به راستی که دانشش در این باره دقیق است.»
اما شتران از لحاظ خلق و خوی چندان حیوانات آرامی نیستند. اگر با شتر رفتار درستی نشود و به درستی رام نشده باشد خشمش غیرقابل کنترل است و می تواند خطرات زیادی برای هر کس داشته باشد، از جمله اینکه او را زیر سم هایش لگد کند یا گاز بگیرد یا به زمین بکوبد. در واقع ظاهر آرام این حیوان بسیار اغواکننده است. به گفته ای: «هرگاه پرده فریب می افتد نمی توان سیمای شیطانیتر از چهره شتر تصور کرد. هیچگونه مهربانی و سابقه از مالکیت نمی تواند رفتار شتران را دوستانه سازد. با این همه شما باید قدر موجودی را بدانید که می تواند ۳۰۰ کیلو بار را هر روزه ۳۲ کیلومتر بر پشت خود حمل کند. بیآنکه آبی بخواهد و اندکی خوراک در پایان این راه برایش کفایت می کند.» مارکوپولو تاجر معروف ونیزی و یکی از کسانی که از سفر خود به شرق سفرنامهای بر جای گذاشته است در اثر خود به وجهی دیگر از سختیهای پیمودن راه ابریشم و وجود شتر در کاروانها اشاره کرده است. او می گوید : برای جلوگیری از گم شدن در شب، علامتهایی کنار مسیر میگذارند و بر گردن شترها زنگوله میآویزند تا صدا کمک کند راهبری گروه حفظ شود.
بدینسان مسافران در دنیای باستان همواره این حیوان سازگار با سختترین شرایط را در نظر داشته و قدرش را می دانستند. کاروانیان تجربه شان را به فرزندان منتقل می کردند و بهره بردن از این حیوان را نیز به آنها میآموختند. شتر تا بدانجا ارج و قرب داشت که حتی در میان اقوامی مثل مغولها شتر آزاری حرام به حساب می آمد: کاروانسالار نباید شتر را بکشد یا گوشت آن را بخورد و یا پوست آن را بفروشد اگر شتری چندان پیر شده باشد که نتواند با کاروان همراهی کند باید او را در جاده رها کرد تا خود بمیرد. مالک شترِ از کار افتاده از ترس آنکه مبادا روح آن شتر کاروان را دنبال کند و روح شتران دیگر کاروان را تسخیر کند، هرگز به کشتن او دست نمی یازد. » اما سابقه این رسم بر ما پوشیده است و نمی دانیم که آیا در همه آسیا رایج بوده یا خیر؟ اما می دانیم که کاروانیان گاه در شرایط بسیار سخت و در زمانی که حیاتشان به مویی بند بوده خون و یا پیشاب شتر را می خوردند و گوشت شتر مرده را هم استفاده می کردند و گاه شتر از کار افتاده و فرسوده را به عنوان مالیات محلی به مأموران یا رشوهگیران می داده اند. افزون بر نقش اقتصادی، شتر در فرهنگ و نمادپردازی مسیرهای تجاری نیز حضور پررنگی داشت. در هنر بودایی آسیای مرکزی و هند و ایران ، نقوش شتر در صحنههای کاروانرو دیده میشود و در ادبیات چینی، ایرانی و عربی، از آن بهعنوان نماد صبر، تحمل و ثروت یاد شده است.

شما چه نظری دارید؟